حضرت آیت الله علامه حسن بن عبدالله طبری آملی مشهور به حسن زاده آملی در اواخر سال 1307هجری شمسی در "ایرا" از توابع لاریجان آمل دیده به جهان گشود وتحت مراقبت پدر و مادری مؤمن ومتدین پرورش یافت.
ایشان برای فراگیری علوم وادبیات به مکتبخانه رفت. پس از آن تحصیلات خود را تا کلاس ششم ابتدایی ادامه داد. سپس تحصیلات کتب ابتدایی حوزه از نصاب الصبیان،جامع المقدمات، شرح الفیه، سیوطی،حاشیه ملا عبدالله بر تهذیب منطق،شرح جامی بر کافیه نحو، شمسیه درمنطق، شرح نظام در صدف، مطول،بیان، بدیع، معالم در اصول، تبصره درفقه، مغنی اللبیب در نحو، شرایع محقق در فقه و چندین کتب شرح لمعه در فقه و قوانین در اصول تا مبحث عام و خاص را در آمل فرا گرفت .
انگیزه های ادامه تحصیل
به نقل از خودشان در ابتدا پس ازچند ماه که از مدرسه ابتدایی درآمده بود با بارقه ای الهی در مسیر انبیا وسفرای الهی و طریق ارباب علم ومعرفت قرار گرفت. در این باره می گوید: "یک بنده خدایی بود که خدارحمتش کند قرائت قرآنش خوب بودو یک روز در صحرا زمین شخم می زد. آن زمان هنوز آگاهی نداشتم ودر قرآن می دیدم که نوشته "ولم یکن له کفوا احد" در حالی که ما در نمازمی خواندیم "ولم یکله کفوا احد" به این آقای کشاورز گفتم قرآن دارد"ولم یکن" چرا در نماز می خوانیم"ولم یکل" ؟ ایشان گفتند: حروف یرملون است. گفتم: یرملون یعنی چه؟پس قدری از آن فن صحبت کرد وگفت الان که وقتش است چرا شمامعطلید؟ برو دنبال تحصیل علوم ومعارف! آن وقت به نجف اشاره کرد.حرف او بر دلم نشست و همین وضعیت مرا دگرگون کرد. نصف شب برخاستم و وضو گرفتم. همه اهل خانه در خواب بودند. نخواستم اظهار کنم که آنها بدانند. در خانه ما یک دیوان حافظ بود. گفتم: آقای حافظ من که نمی دانم آنهایی که با کتاب تو فال می گیرند چه می کنند و چه می گویند؟یک فاتحه برای شما می خوانم شماهم بگویید من چه کنم دنبال درس بروم یا نه؟ فاتحه را خواندم و دیوان راباز کردم. همه اشعارش را که نمی فهمیدم چون خردسال بودم و قوه تحصیلاتم تا ششم ابتدایی بود. غزلی بود که کلمه مدرسه داشت و همین کلمه مدرسه در من خیلی اثر گذاشت و بی تاب شدم که آن شب را به روزبیاورم و صبح بروم سراغ مدرسه."
استاد، مقدمات علوم حوزوی رادر مسجد جامع آمل آموخت وتحصیل معارف را در حالی آغاز کردکه مردم از یادشان رفته بود مبدا ومعادی در پیش دارند و بدون استثناءمساجد شهر آمل را انبار پنبه و غلات و ... کرده بودند.
در آن زمان بزرگانی چون آیت الله میرزا ابوالقاسم فرسیو، آیت الله غروی ، آقا شیخ احمد اعتمادی، شیخ ابوالقاسم رجایی لیتکوهی، شیخ عزیزالله طبرسی و مرحوم عبدالله اشراقی در تعلیم و تربیت و شکوفایی اندیشه های ایشان نقش مهمی را ایفانمودند . خط را نیز نزد مرحوم طبرسی - استاد ادبیات - آموخت. آن زمان با تحریض و تشویق اساتید،شاگردان با وضو و طهارت بودند و براثر تاثیرات معنوی و رفتارهای پسندیده معلمان، دانش آموزان به تهذیب و تزکیه نفس توجه داشتند.علامه می فرماید:" در همان اوایل جوانی نماز شب من ترک نمی شد.اساتید به ما مرتب تاکید می کردند:شما باید در رفتار و کردارتان مواظب باشید و مراعات بکنید! اساتید ماخیلی مواظب اخلاقمان بودند.خودشان هم مردان وارسته ای بودند."
در اواخر آموزش دروس مقدماتی حوزوی ، استاد به دستور آیت الله غروی ملبس به لباس مقدس روحانیت گردید. پس از خوشه چینی از محضر فرزانگان آمل، در سن 22سالگی و در شهریور 1329 وطن مالوف را به قصد زیمت به تهران واستفاضه از محضر اندیشمندان این بلد ترک نمود و در تهران ازچشمه جوشان حکمت و اندیشه این بزرگان، آیات عظام میرزا ابوالحسن شعرانی، استاد حاج میرزا مهدی الهی قمشه ای، حاج شیخ محمد تقی آملی،میرزا ابوالحسن رفیعی قزوینی، شیخ محمد حسین فاضل تونی ، آقا میرزااحمد آشتیانی و سید احمد لواسانی سیراب گردید.
پس از حدود چهارده سال اقامت در تهران و بهره مندی از محضر این کوکب های منیر به سال 1342 هجری شمسی تهران را ترک نمود و به شهرمقدس قم روانه شد تا در جوار بارگاه حضرت فاطمه معصومه «علیها السلام » به خوشه چینی از خرمن معرفت نامداران حوزه این شهر بپردازد.
علامه سید محمد حسین طباطبایی و برادر ایشان سید محمدحسن طباطبایی همچنین آقا سیدمهدی قاضی طباطبایی در این بهشت کویر و مکتب اهل بیت «علیهم السلام »جرعه هایی از حکمت ناب را به کام استاد سرازیر نمودند.
روان استاد از اوان جوانی باحکمت و عرفان آشنایی یافت و ازچشمه "یؤتی الحکمة من یشاء" کامرواو سیراب گردید; آفتاب حکمت برذهنش تابیدن گرفت و از آموختن وتفکر و تعمق در شاخه های دیگرعلمی آنی نیاسود و به تفحص در آثاردانشمندان در رشته های گوناگون علمی پرداخت.
قدرت کم نظیر استاد در مباحثه ومناظره و تسلط عالی بر آثار فلسفی وعرفانی و احاطه بر اندیشه های سلف به همراه فروتنی و مهربانی، جلسه درسش را در حوزه علمیه قم پرهیجان و پر ازدحام نمود و از سال 1342ه.ش که به قم عزیمت کرد تا کنون به درس و بحث و تحقیق و پژوهش اشتغال دارد و صدها شاگرد ازمحضرش کسب فیض نموده اند که برخی از آنان خود هم اکنون از اساتیدحوزه و یا نامداران عرصه اندیشه اسلامی هستند.
حضرت آیت الله حسن زاده آملی از تبار حکمایی است که در حد بسیاروسیع و عمیق و به صورت صاحب نظری ژرف اندیش در فنون مختلف مهارت دارد و در دانش های گوناگون غور کرده و تدریس و تحقیق داشته است. ابعاد گوناگون اندیشه های علمی ایشان شخصیت هایی چون خواجه نصیر طوسی و شیخ بهایی و ابو نصرفارابی را برای انسان تداعی می کند.
ایشان فقیهی مسلم، فیلسوفی صاحب نظر، عارفی متشرع و حکیمی ریاضیدان و ادیبی تواناست. از جمله خصوصیاتشان آن است که جامع حکمت نظری و عملی بوده و در عمل و سیر و سلوک ترجمان عرفان نظری می باشد. ادب زاید الوصف و ساده زیستی این فرزانه اندیشمند که حاکی از رفعت مقام و علو روح ایشان است،توجه هر انسان شیفته فضیلت را به سوی خود جلب می کند. نگریستن به سیمای نورانی اش انسان را به یاد خدامی اندازد و سیره صالحش تشنگان حکمت را از کرامت و معنویت سیراب می کند. در گفتار نیز غالباسکوت را برگزیده و کم گوی وگزیده گوی می باشد و این خود تجلی خردمندی ایشان است. یکی ازجنبه های مهارت استاد تسلط برادبیات فارسی به عنوان صاحب نظری مسلم است . ایشان نزدیک به چهل سال قبل نه تنها به تصحیح و توضیح کلیله و دمنه اقدام نمود بلکه دو باب آن را که تا آن زمان به زبان فارسی ترجمه نشده بود، با ذوقی شگرف وقلمی شیوا و توانا به همان سیاق متن اصلی و حفظ امانت با توضیحات وپانوشت های عمیق و دقیق به فارسی برگرداند. از نوع نگارش و شیوه های ایشان در تدوین و تالیف آثار استنباطمی گردد که بر متون ادبی اعم از منثورو منظوم در قلمرو فارسی احاطه کامل و نیز با مشاهیر آشنایی کامل دارند.
در خصوص علوم ریاضی نیزاستاد حسن زاده تحقیقات عمیق و آثارنفیسی دارد. همچنین معظم له به دلیل تسلط بر زبان فرانسه در تحقیقات وپژوهش های خویش منابع غربی رامورد مطالعه و بررسی قرار داده است.مهم تر از همه، انس بسیار زیاد ایشان باقرآن و فرهنگ اهل بیت «علیهم السلام »می باشد که از دوران کودکی با این اقیانوس بیکران معنویت ارتباط داشته و خو گرفته است. در واقع قرآن سرچشمه مهم پژوهش های علمی این عالم وارسته می باشد.
در تهران کل تفسیر مجمع البیان رادر محضر علامه شعرانی از نظرگذرانید و از حوزه پر فیض علامه طباطبایی معارفی را در خصوص تفسیر قرآن کسب کرد. از کارهای تفسیری ایشان که بطور مستقل انجام داده، تصحیح شرح خلاصه المنهج مرحوم ملا فتح الله کاشانی می باشد که به زیور طبع آراسته شده است.
یکی از تلاش های محققانه ایشان شناسایی اسناد و مدارک نهج البلاغه است. این پژوهش از آن جهت صورت گرفت که استاد در کتاب "تاریخ تمدن اسلام" نوشته جرجی زیدان خوانده بود که خطبه های نهج البلاغه ازامیرالمؤمنین «علیه السلام » نیست و اینها راسید رضی خودش انشا کرده و به ایشان نسبت داده است! این سخن سخیف جرجی زیدان موجب آن گردید که ایشان ماخذ خطبه های نهج البلاغه را که قبل از سید رضی تالیف شده یافته و استخراج نماید که از جوامع روایی گوناگون تاکنون بیش از دو سوم مدارک نهج البلاغه را جمع آوری نموده است. کار ارزشمند دیگراستاد در خصوص نهج البلاغه آن است که این کتاب شریف را از اول تا آخر ازروی نسخه هایی که در اختیار داشته در مقایسه با نسخه ای که به یک واسطه از خط سید رضی نوشته شده،تصحیح نموده است.
استاد تالیفات بسیاری دارد و دراین باره می فرماید: برای اینکه نفس رامشغول باید داشت که حکمافرموده اند نفس را مشغول بدار وگرنه او تو را مشغول می کند، حواشی وتعلیقاتی بر کتب درسی از معقول ومنقول و رسائل و جزوات درموضوعات و فنون گوناگون نوشته ام: